امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inshore

ˈɪnʃɔːr ˌɪnˈʃɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective adverb
نزدیک دریا کنار، نزدیک کرانه، نزدیک ساحل، به‌ طرف ساحل، جلو ساحل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inshore

  1. adjective (of winds) coming from the sea toward the land
    Synonyms:
    onshore seaward shoreward
    Antonyms:
    offshore

ارجاع به لغت inshore

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inshore» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inshore

لغات نزدیک inshore

پیشنهاد بهبود معانی