گذشتهی ساده:
immolatedشکل سوم:
immolatedسومشخص مفرد:
immolatesوجه وصفی حال:
immolatingقربانی شدن، فدا کردن، کشتهشده، فدایی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was willing to immolate himself for his family's sake.
او حاضر بود بهدلیل خانوادهاش خود را فدا کند.
the millions who were immolated in war
میلیونها نفر که در جنگ نابود شدند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «immolate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immolate