فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Thank

θæŋk θæŋk

گذشته‌ی ساده:

thanked

شکل سوم:

thanked

سوم‌شخص مفرد:

thanks

وجه وصفی حال:

thanking

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive A2

سپاس‌گزاری کردن، تشکر کردن

We thanked him for his help.

به‌دلیل کمکی که کرده بود، از او تشکر کردیم.

verb - transitive

مسئولیت داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

We have them to thank for our failure.

آنان مسئول شکست ما هستند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد thank

  1. verb express gratitude
    Synonyms:
    give thanks say thank you show appreciation be grateful acknowledge praise bless show gratitude be obliged be obligated be indebted bow down kiss

Collocations

thank you!

(مخفف: I thank you) متشکرم!، سپاسگزارم!، سپاس!

لغات هم‌خانواده thank

  • verb - transitive
    thank

ارجاع به لغت thank

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thank» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/thank

لغات نزدیک thank

پیشنهاد بهبود معانی