تعظیم کردن، سرفرود آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She bowed down gracefully when she was introduced to the queen.
او با وقار در برابر ملکه تعظیم کرد.
The soldiers bowed down to their commander as a sign of respect.
سربازان به نشانهی احترام به فرماندهی خود تعظیم کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bow down» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bow-down