آخرین به‌روزرسانی:

Endemic

enˈdemɪk / / ɪn- enˈdemɪk / / ɪn-

صفت تفضیلی:

more endemic

صفت عالی:

most endemic

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb

مختص یک دیار، بومی، بیماری همه‌گیر بومی، مخصوص آب‌و‌هوای یک شهر یا یک کشور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Cholera was endemic in India and once in a while became epidemic in Europe.

وبا در هندوستان بوم‌گیر بود و گاهی در اروپا همه‌گیر می‌شد.

The island has several interesting endemic species.

آن جزیره دارای چندین گونه‌ی بومی جالب‌توجه است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the political extremism which was endemic in Spain

افراط‌گرایی سیاسی که مختص اسپانیا بود

It is difficult to eradicate endemics.

ریشه‌کنی بیماری بوم‌گیر دشوار است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد endemic

  1. adjective native
    Synonyms:
    local regional

ارجاع به لغت endemic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «endemic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/endemic

لغات نزدیک endemic

پیشنهاد بهبود معانی