فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Regional

ˈriːdʒnəl ˈriːdʒnəl

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2

منطقه‌ای، محلی، ناحیه‌ای

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

We must allow local needs to take precedence over regional.

باید بگذاریم نیازهای محلی بر نیازهای منطق‌های ارجحیت داشته باشد.

regional problems as well as those of the capital

مسائل شهرستان‌ها و همچنین مسائل پایتخت

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a regional turn of speech

لهجه‌ی محلی

the regional government

دولت محلی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد regional

  1. adjective relating to or restricted to a particular territory
    Synonyms:
    local territorial geographical sectional provincial localized topical locational positional zonal environmental parochial insular topographic regionalistic

لغات هم‌خانواده regional

  • adjective
    regional

ارجاع به لغت regional

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «regional» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/regional

لغات نزدیک regional

پیشنهاد بهبود معانی