اتفاق افتادن یا بهطور اتفاقی یافتن چیزی، یافتن نعمت غیرمترقبه، دارای نعمت غیرمترقبه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Life full of serendipitous surprises.
زندگی پر است از اتفاقات (نعمت غیرمترقبه) غیرمنتظره.
It was a serendipitous chance when Tara chose that coffee shop where she met her future husband.
آن شانس اتفاقی بود که تارا آن کافی شاپ را انتخاب کرد جایی که همسر آیندهاش را دید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «serendipitous» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/serendipitous