شکل جمع:
apostlesسیاست علمدار، سردمدار، طرفدار (کسی که از یک گروه خاص حمایت میکند.)
Amirkabir was one of the apostles of change in Iran.
امیرکبیر یکی از علمداران تحول در ایران بود.
She is an apostle of feminism, fighting for gender equality and empowering women in all aspects of life.
او سردمدار طرفداری از زنان است که برای برابری جنسیتی و توانمندسازی زنان در تمام جنبههای زندگی مبارزه میکند.
دین حَواریون (عنوان دوازده تن از یاران و شاگردان ویژهی عیسی مسیح است.)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Apostles faced persecution and martyrdom for their faith.
حَواریون بهخاطر ایمانشان با آزارواذیت و شهادت روبهرو شدند.
The Apostle Paul was not one of the original apostles.
پل، فرستادهی خدا، در زمرهی حواریون اصلی نبود.
فرستاده، رسول، پیامبر، مبلغ
The apostle's dedication to his cause inspired many to join in his mission.
تخصیص رسول به هدفش، بسیاری را برانگیخت تا به مأموریت او بپیوندند.
Throughout history, apostles have played crucial roles in shaping belief systems.
در طول تاریخ، پیامبران نقش مهمی در شکل دادن به نظامهای اعتقادی ایفا کردهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «apostle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/apostle