آخرین به‌روزرسانی:

Courier

ˈkʊriər ˈkʊriə

گذشته‌ی ساده:

couriered

شکل سوم:

couriered

سوم‌شخص مفرد:

couriers

وجه وصفی حال:

couriering

شکل جمع:

couriers

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

پیک، قاصد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

Their urgent message was delivered by a mounted courier.

پیام فوری آن‌ها توسط پیک اسب سوار تحویل داده شد.

The embassy courier arrived carrying several new instructions.

پیک سفارت با چندین گزارش جدید وارد شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد courier

  1. noun messenger
    Synonyms:
    carrier messenger runner bearer envoy dispatcher emissary go-between herald intelligencer gofer gopher internuncio
    Antonyms:
    sender receiver

Collocations

diplomatic courier

پیک سیاسی

ارجاع به لغت courier

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «courier» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/courier

لغات نزدیک courier

پیشنهاد بهبود معانی