Dispatcher

American: ˈdɪspætʃər British: dɪˈspætʃə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
اعزام‌کننده، توزیع‌کننده امکانات

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dispatcher

  1. noun The official who signals the beginning of a race or competition
    Synonyms: starter

ارجاع به لغت dispatcher

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dispatcher» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dispatcher

لغات نزدیک dispatcher

پیشنهاد بهبود معانی