فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Collector

kəˈlektər kəˈlektə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    collectors

معنی و نمونه‌جمله

  • countable B2
    تحصیل‌دار، جمع‌کننده، فراهم‌آورنده، گردآورنده
    • - a collector of old stamps
    • - کلکسیونر تمبرهای قدیمی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد collector

  1. noun one who collects accounts
    Synonyms: representative, collection agent, revenue agent, collection agency, customs official
  2. noun one who collects specimens
    Synonyms: connoisseur, hobbyist, antiquarian, antiquary, authority, fancier, gatherer, compiler, finder, accumulator, pack rat

لغات هم‌خانواده collector

ارجاع به لغت collector

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collector» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/collector

لغات نزدیک collector

پیشنهاد بهبود معانی