امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Collector

kəˈlektər kəˈlektə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    collectors

معنی و نمونه‌جمله

countable B2
تحصیل‌دار، جمع‌کننده، فراهم‌آورنده، گردآورنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- a collector of old stamps
- کلکسیونر تمبرهای قدیمی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد collector

  1. noun one who collects accounts
    Synonyms:
    representative collection agent revenue agent collection agency customs official
  1. noun one who collects specimens
    Synonyms:
    connoisseur hobbyist antiquarian antiquary authority fancier gatherer compiler finder accumulator pack rat

لغات هم‌خانواده collector

ارجاع به لغت collector

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «collector» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/collector

لغات نزدیک collector

پیشنهاد بهبود معانی