فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Crier

ˈkraɪər ˈkraɪə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    جارچی، دست‌فروش، دوره‌گرد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد crier

  1. noun (formerly) an official who made public announcements
    Synonyms: town-crier, herald, proclaimer, weeper, bellman

ارجاع به لغت crier

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crier» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crier

لغات نزدیک crier

پیشنهاد بهبود معانی