آخرین به‌روزرسانی:

Telecast

ˈtelɪkæst ˈtelikɑːst

گذشته‌ی ساده:

telecasted

شکل سوم:

telecasted

سوم‌شخص مفرد:

telecasts

وجه وصفی حال:

telecasting

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb

برنامه تلزیویونی پخش کردن، برنامه تلویزیونی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The Olympic Games will be telecasted all over the world.

مسابقات المپیک در سرتاسر جهان توسط تلویزیون پخش خواهد شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد telecast

  1. noun broadcast
    Synonyms:
    show program transmission newscast air time simulcast

ارجاع به لغت telecast

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «telecast» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/telecast

لغات نزدیک telecast

پیشنهاد بهبود معانی