فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Putrefy

ˈpjuːtrəfaɪ ˈpjuːtrəfaɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adverb
گندیدن، متعفن شدن، پوسیدن، فاسد شدن، چرک نشستن،چرک کردن، گنداندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- In that intense heat, soldiers' bodies would soon putrefy.
- در آن گرمای شدید اجساد سربازان زود می‌گندید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد putrefy

  1. verb rot
    Synonyms:
    decay go bad spoil decompose deteriorate break down crumble disintegrate molder corrupt taint putresce stink

ارجاع به لغت putrefy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «putrefy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/putrefy

لغات نزدیک putrefy

پیشنهاد بهبود معانی