فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Shamefaced

ˌʃeɪmˈfeɪst ˌʃeɪmˈfeɪst

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

خجالت‌زده، شرمنده، شرمسار، شرمگین (شخص)، حاکی از خجالت، حاکی از شرمندگی (رفتار و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She walked into the room with a shamefaced expression, knowing she had made a mistake.

او با حالتی حاکی از خجالت وارد اتاق شد. می‌دانست که اشتباه کرده است.

She felt shamefaced after realizing she had forgotten her friend's birthday.

او بعد از اینکه فهمید تولد دوستش را فراموش کرده است، خجالت‌زده شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shamefaced

  1. adjective embarrassed
    Synonyms:
    sorry guilty shamed humiliated abashed chagrined regretful disgraced humbled mortified humble

ارجاع به لغت shamefaced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shamefaced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shamefaced

لغات نزدیک shamefaced

پیشنهاد بهبود معانی