خجالتزده، شرمنده، شرمسار، شرمگین (شخص)، حاکی از خجالت، حاکی از شرمندگی (رفتار و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She walked into the room with a shamefaced expression, knowing she had made a mistake.
او با حالتی حاکی از خجالت وارد اتاق شد. میدانست که اشتباه کرده است.
She felt shamefaced after realizing she had forgotten her friend's birthday.
او بعد از اینکه فهمید تولد دوستش را فراموش کرده است، خجالتزده شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shamefaced» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shamefaced