فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Ofttimes

ˈɔːftˌtaɪmz ˈɒfttaɪmz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • ( often =) غالب اوقات
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ofttimes

  1. adverb Many times at short intervals
    Synonyms: frequently, often, oftentimes, oft
    Antonyms: infrequently, rarely

ارجاع به لغت ofttimes

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ofttimes» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ofttimes

لغات نزدیک ofttimes

پیشنهاد بهبود معانی