فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pious

ˈpaɪəs ˈpaɪəs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

دین‌دار، پرهیزگار، زاهد، متقی، پارسا، وارسته، متدین

Aunt Turan was a pious woman.

عمه توران زن پارسایی بود.

pious deeds such as fasting and almsgiving

اعمال تقوا مانند روزه و زکات

adjective

ریاکار، جانمازآب‌کش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

She always appeared pious in front of her parents, but her actions told a different story.

او همیشه در مقابل پدر و مادرش ریاکار ظاهر می‌شد، اما اعمال او حکایت دیگری داشت.

The pious nun's true intentions were questioned by her peers.

نیت واقعی راهبه‌ی ریاکار مورد تردید همسالانش قرار گرفت.

adjective

مطیع

The pious priest spent hours in prayer each day.

کشیش مطیع هر روز ساعت‌ها به دعا می‌پرداخت.

The pious man's sense of duty guided his every decision.

احساس تکلیف مرد مطیع، هر تصمیم او را هدایت می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pious

  1. adjective dedicated, religious
    Synonyms:
    devoted devout religious spiritual sacred reverent righteous godly orthodox saintly prayerful divine clerical ecclesiastical priestly born-again goody-goody sanctimonious
    Antonyms:
    irreligious impious wicked sinful atheist

ارجاع به لغت pious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pious

لغات نزدیک pious

پیشنهاد بهبود معانی