امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Blest

    ˈblest blest
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    معنی‌ها

    زمان گذشته ساده فعل bless

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس
    قسمت سوم فعل bless
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد blest

    1. verb render holy by means of religious rites
      Synonyms:
      consecrated hallowed sanctified dedicated blessed ordained canonized venerated exalted glorified beatified honored praised celebrated lauded extolled graced favored approved confirmed absolved thanked preserved guarded given granted sacrificed prayed enshrined felicitated eulogized baptized crossed
      Antonyms:
      condemned damned
    1. verb Make the sign of the cross over someone in order to call on God for protection; consecrate
      Synonyms:
      signed crossed absolved
      Antonyms:
      condemned damned curst anathematized
    1. verb give a benediction to
      Synonyms:
      approved endorsed granted favored praised commended bestowed endowed extolled
      Antonyms:
      denied refused disapproved vetoed disallowed curst
    1. adjective highly favored or fortunate (as e.g. by divine grace)
      Synonyms:
      blessed
      Antonyms:
      cursed

    ارجاع به لغت blest

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «blest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blest

    لغات نزدیک blest

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    ده واحدی دهانه باجه دهانه منقار مانند دو کوژ دوازده دوجین دوام ندارد دوباره ارزیابی کردن دوباره بکار بردنی دوباره بیمه کردن دوباره تنظیم کردن دوباره سازمان دادن دوباره سهم دادن دوباره گذاری دوباره به خدمت احضار شده دوبلین دوبندی دوتکه دود بیرون دادن دودآکنی دودو