حقوق قضایی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی حقوق
a judicial decision
رأی قضایی
The defendant's fate lies in the hands of the judicial system.
سرنوشت متهم در دست نظام قضایی است.
حقوق طبق دستور دادگاه (مربوط به فروش و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The judicial sale process can be lengthy and complex.
فرایند فروش طبق دستور دادگاه میتواند طولانی و پیچیده باشد.
The judicial sale price was significantly lower than market value.
قیمت فروش طبق دستور دادگاه بهطور قابل توجهی کمتر از ارزش بازار بود.
حقوق متعلق یا مناسب قاضی یا قوهی قضائیه
The ceremonial aspect of wearing judicial robes adds a sense of authority to courtroom proceedings.
جنبهی تشریفاتی پوشیدن لباس مناسب قاضی، به جلسات دادگاه حس اقتدار میدهد.
The judge donned his judicial robes before entering the courtroom.
قاضی پیش از ورود به دادگاه لباس قضاوت خود را پوشید.
دین شرعی (برخاسته از قضاوت خداوند)
The judicial punishment for his actions was swift and severe.
مجازات شرعی برای اعمال او سریع و شدید بود.
The hurricane was a judicial punishment.
طوفان مجازاتی شرعی بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «judicial» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/judicial