با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Judicature

ˈdʒuːdɪkətʃər ˈdʒuːdəkətʃə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
قوه قضائیه، هیئت دادرسان، هیئت قضاوت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد judicature

  1. noun The position of judge
    Synonyms: judgeship, judiciary, judicatory, judicial system
  2. noun The act of meting out justice according to the law
    Synonyms: administration
  3. noun An assembly (including one or more judges) to conduct judicial business
    Synonyms: court, tribunal

ارجاع به لغت judicature

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «judicature» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/judicature

لغات نزدیک judicature

پیشنهاد بهبود معانی