فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Condole

kənˈdoʊl kənˈdəʊl

معنی و نمونه‌جمله

verb - intransitive

تسلیت دادن، اظهار تأسف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

After the death of her father, I tried to condole her.

پس از مرگ پدر آن زن، سعی می‌کردم او را دلداری بدهم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد condole

  1. verb sympathize
    Synonyms:
    pity comfort console soothe commiserate

ارجاع به لغت condole

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «condole» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/condole

لغات نزدیک condole

پیشنهاد بهبود معانی