با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Mull

mʌl mʌl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive
ململ نازک، معطر کردن و به عمل آوردن مشروبات، (با over) ژرف اندیشیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She mulled over what she was going to say to her mother-in-law.
- او درباره‌ی آنچه می‌خواست به مادر شوهرش بگوید، دقت می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mull

  1. verb think about seriously
    Synonyms: brood over, chaw, consider, contemplate, delay, deliberate, examine, figure, hammer away at, linger, meditate, moon, muse on, ponder, pore over, procrastinate, rack one’s brains, reflect, review, revolve, ruminate, stew over, study, sweat over, think over, turn over, weigh, woolgather
    Antonyms: ignore, neglect

ارجاع به لغت mull

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mull» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mull

لغات نزدیک mull

پیشنهاد بهبود معانی