فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Overstate

ˌoʊvərˈsteɪt ˌəʊvəˈsteɪt

گذشته‌ی ساده:

overstated

شکل سوم:

overstated

سوم‌شخص مفرد:

overstates

وجه وصفی حال:

overstating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

گزافه‌گویی کردن، اغراق گفتن در، اغراق‌آمیز کردن، غلو کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He has overstated the facts.

او در مورد حقایق غلو کرده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overstate

  1. verb exaggerate
    Synonyms:
    overemphasize magnify inflate amplify emphasize overdo build up enlarge heighten expand embellish misrepresent lie boast brag puff play up boost fabricate pad embroider misreport misquote exalt fudge hike lay it on thick blow out of proportion overestimate

ارجاع به لغت overstate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overstate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overstate

لغات نزدیک overstate

پیشنهاد بهبود معانی