رنگ خلوص رنگ، درجهی سیری رنگ، درجهی اشباع رنگ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی رنگ
The photographer adjusted the chroma levels to enhance the colors in the image.
عکاس سطوح خلوص رنگ را برای بهبود رنگهای تصویر تنظیم کرد.
The artist focused on achieving perfect chroma in her vibrant paintings.
این هنرمند در نقاشیهای جذاب خود بر روی دستیابی به درجهی اشباع رنگ کامل تمرکز کرد.
رنگ شدت خلوص رنگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The photographer adjusted the chroma in the image to make the colors pop.
عکاس شدت خلوص رنگ را در تصویر تنظیم کرد تا رنگها برجسته شوند.
The fashion designer chose a dress with a high chroma, opting for a bright and eye-catching hue.
این طراح مد لباسی با شدت خلوص رنگ بالا انتخاب کرد و رنگ روشن و چشمنوازی را انتخاب کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chroma» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chroma