این لغت در انگلیسی بریتانیایی بهصورتِ colourist نوشته میشود.
هنرمند نقاش
My father is a skillful colorist.
پدرم هنرمند نقاش ماهری است.
As a colourist, he has no rivals.
بهعنوانِ هنرمند نقاش، بیرقیب است.
(کسی که به نقاشیهای کمیک یا رمان گرافیکی یا انیمیشن یا فیلم رنگ میبخشد) رنگپرداز، رنگپاش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He is a renowned comic-book colourist.
او رنگپرداز مشهور کتابهای کمیک است.
As a colourist, he has the ability to add colour and contrast to an old films.
او بهعنوانِ رنگپاش، توانایی اضافهکردنِ رنگ و کنتراست به فیلمهای قدیمی را دارد.
(کسی که کارش تغییر رنگ موی افراد است) رنگکار
She was a colourist at a London hair salon.
او در آرایشگاهی در لندن رنگکار بود.
Susan's colourist opted for a mix of golden brown and natural dark brown.
رنگکار سوزان ترکیبی از قهوهای طلایی و قهوهای تیرهی طبیعی را انتخاب کرد.
(ضد افراد سیاهپوست) رنگی
colorist comments
کامنتهای ضد افراد سیاهپوست
We should not have colourist views.
ما نباید دیدگاههای رنگی داشته باشیم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «colorist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/colorist