گذشتهی ساده:
spangledشکل سوم:
spangledسومشخص مفرد:
spanglesوجه وصفی حال:
spanglingشکل جمع:
spanglesپولک و سنگهای بدلی زینت لباس، منجوق، هرچیز زرق و برقدار، درخشش، با پولک مزین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The bride's dress was adorned with red and yellow spangles.
لباس عروس با پولکهای سرخ و زرد تزیین شده بود.
our star-spangled banner
پرچم مزین ستارهی ما
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spangle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spangle