Kilter

ˈkɪlt̬ər ˈkɪltə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
(انگلیس) ماشین چین‌دهنده، کسی که لباس چین‌دار می‌دوزد، مرتب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kilter

  1. noun In working order
    Synonyms: kelter
  2. noun A state of sound readiness
    Synonyms: condition, fettle, fitness, form, order, shape, trim

Idioms

ارجاع به لغت kilter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kilter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/kilter

لغات نزدیک kilter

پیشنهاد بهبود معانی