فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Sickle

ˈsɪkl ˈsɪkl

گذشته‌ی ساده:

sickled

شکل سوم:

sickled

سوم‌شخص مفرد:

sickles

وجه وصفی حال:

sickling

شکل جمع:

sickles

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

داس

The farmer used a sickle to harvest the wheat in the field.

کشاورز از داس برای برداشت گندم در مزرعه استفاده کرد.

He sharpened the sickle.

داس را تیز کرد.

adjective

داسی‌شکل، به شکل داس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The sickle curve of the river made for a scenic view.

منحنی داسی‌شکل رودخانه منظره‌ای زیبا را به وجود آورده است.

The sickle moon slowly rose above the horizon.

ماه داسی‌شکل به‌آرامی از افق برخاست.

verb - transitive

با داس درو کردن

The farmer sickled the wheat in the early morning.

کشاورز صبح زود گندم را با داس درو کرد.

He sickled the ripe corn.

ذرت‌های رسیده را با داس درو کرد.

verb - intransitive verb - transitive

پزشکی داسی‌شکل شدن (گلبول قرمز)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

مشاهده

The red blood cells begin to sickle in response to the low oxygen levels.

گلبول‌های قرمز خون در پاسخ به سطوح پایین اکسیژن شروع به داسی شدن می‌کنند.

As the disease progresses, more and more red blood cells sickle.

با پیشرفت بیماری، گلبول‌های قرمز بیشتر و بیشتر داسی‌شکل می‌شوند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sickle

  1. noun an edge tool for cutting grass or crops; has a curved blade and a short handle
    Synonyms:
    reaping-hook reap-hook
  1. adjective
    Synonyms:
    falciform falcate

ارجاع به لغت sickle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sickle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sickle

لغات نزدیک sickle

پیشنهاد بهبود معانی