گوشت یا پوست آویخته، غبغب، چاقوچله، چاق، گوشتالو، آدم خپله و سنگین، چیزی را سنگین به زمین زدن، باتنبلی و سنگینی حرکت کردن، خم شدن، بهآهستگی پرتاب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They were lobbing hand grenades at us from the other side of the rock.
آنها از آن طرف صخره نارنجک بهسوی ما به هوا میفرستادند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lob» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lob