گذشتهی ساده:
ballparkedسومشخص مفرد:
ballparksوجه وصفی حال:
ballparkingانگلیسی آمریکایی ورزش استادیوم، ورزشگاه (بهویژه بیسبال)
Let's head to the ballpark and catch a baseball game tonight.
بیایید امشب به استادیوم برویم و بازی بیسبال را ببینیم.
The smell of hot dogs and popcorn wafted through the ballpark.
بوی هاتداگ و ذرت بوداده در ورزشگاه به مشام میرسید.
تخمینی، تقریبی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Can you give me a ballpark idea of how long it will take to complete this task?
آیا میتوانید ایدهای تقریبی در مورد اینکه چقدر طول میکشد تا این کار تکمیل شود به من بدهید؟
The customer provided us with a few details and nothing in the ballpark range we were looking for.
مشتری جزئیات کمی را در اختیارمان قرار داد و هیچچیزی در محدودهی تقریبی که ما بهدنبال آن بودیم، ارائه نکرد.
حوزه، محدوده، منطقه
Let's try to reach a compromise within the ballpark of our budget.
بیایید سعی کنیم در محدودهی بودجهی خود به مصالحه برسیم.
Let's negotiate within a reasonable ballpark for our salary expectations.
بیایید در یک محدودهی معقول برای انتظارات حقوقی خود مذاکره کنیم.
تخمین زدن
Can you ballpark the cost of this project?
آیا میتوانید هزینهی این پروژه را تخمین بزنید؟
I need you to ballpark the number of attendees for the event.
از شما میخواهم که تعداد شرکتکنندگان در این دورهمی را تخمین بزنید.
(امریکا ـ عامیانه) 1- (تخمین) نسبتاً دقیق 2- (تقریباً) مناسب
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ballpark» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ballpark