شکل جمع:
awkwardnessesخجالت، شرم
She laughed to cover up her feeling of awkwardness.
او خندید تا معذب بودنش را پنهان کند.
There was no awkwardness between them.
هیچ حالت شرمی بین آنها وجود نداشت.
سختی، دشواری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the awkwardness of making arrangements
دشواریِ برنامهریزی
There was some awkwardness in the process.
در این روند کمی دشواری وجود داشت.
بیهودگی، غیرسودمندی، بیدستوپایی
the awkwardness of the front desk staff
بیدستوپایی کارکنان میز پذیرش
Is he really unable to help or is it just awkwardness?
آیا بهراستی نمیتواند کمک کند یا فقط از روی بیدستوپایی است که سودمند نیست؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «awkwardness» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/awkwardness