شکل جمع:
timeouts(ورزش) وقفهی کوتاه، تایماوت
The coach requested a timeout.
مربی درخواست تایماوت کرد.
There is no remaining timeout for the team.
هیچ تایماوتی برای تیم باقی نمانده است.
(مسائل تربیتی) تکنیک تایماوت (بهمنظورِ تأدیب کودک به جای تنبیه بدنی و جدا کردن موقت فرد از محیطی که در آن مرتکب رفتار غیرقابل قبول شده است)، وقفهی کوتاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The little boy's mother gave him a timeout after he hit his friend.
پس از اینکه دوستش را زد، مادر این پسربچه او را از محیط دور کرد.
When I was a child, my mother was always giving me a timeout.
وقتی بچه بودم، مادرم همیشه بهجای تنبیه، وقفهای به من میداد [تا رفتار اشتباهم را اصلاح کنم].
(مسائل کاری و شغلی و تحصیلی و غیره) وقفهی کوتاه، مرخصی کوتاهمدت
She took a time out from her job.
از کارش مرخصی کوتاهمدت گرفت.
It’s very beneficial to take time out to relax each day.
وقفهی کوتاه روزانه برای استراحت، بسیار مفید است.
کامپیوتر مکث، وقفه، توقف (در اجرای درخواست)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
File transfer has failed because of the timeout.
انتقال فایل بهدلیل وقفه در اجرای درخواست انجام نشد.
If an timeout occurs, you may need to sign back on to the server.
اگر در اجرای درخواست، وقفه ایجاد شود؛ ممکن است لازم شود دوباره وارد سرور شوید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «timeout» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/timeout