با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Pastel

pæˈstel ˈpæstl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective noun countable uncountable
    هنر پاستل، گچ‌ رنگی
    • - She used pastel to create a beautiful sunset in her artwork.
    • - از پاستل برای خلق غروب زیبا در آثار هنری خود استفاده کرد.
    • - The artist blended the pastels.
    • - هنرمند گچ‌‌های رنگی را با هم ترکیب کرد.
  • noun countable
    هنر نقاشی پاستل
    • - She created a beautiful pastel of a field of flowers.
    • - نقاشی پاستل زیبایی از مزرعه‌ی گل‌ها خلق کرد.
    • - I love the beautiful look of pastels.
    • - عاشق نمای زیبای نقاشی‌های پاستل هستم.
  • adjective noun
    رنگ کم‌رنگ، روشن، ملایم
    • - She wore a beautiful pastel dress to the party.
    • - در مهمانی لباس روشن زیبایی پوشیده بود.
    • - The walls of the nursery were painted in pastel colors.
    • - دیوارهای مهد کودک با رنگ‌های کم‌رنگ رنگ‌آمیزی شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد pastel

  1. adjective muted in color
    Synonyms: delicate, light, pale, soft-hued, toned
    Antonyms: bright, loud, vivid

ارجاع به لغت pastel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pastel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pastel

لغات نزدیک pastel

پیشنهاد بهبود معانی