Prudish

ˈpruːdɪʃ ˈpruːdɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بااحتیاط، امل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد prudish

  1. adjective shy and strict in behavior
    Synonyms: affected, artificial, austere, bigoted, conventional, demure, fastidious, finicky, genteel, illiberal, mincing, narrow, narrow-minded, offish, overexact, overmodest, overnice, precise, pretentious, priggish, prim, prissy, proper, puritanical, rigid, rigorous, scrupulous, severe, simpering, square, squeamish, starchy, stern, stiff, stilted, straitlaced, stuffy, uptight, Victorian
    Antonyms: bold, brave, extroverted, outgoing

ارجاع به لغت prudish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «prudish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/prudish

لغات نزدیک prudish

پیشنهاد بهبود معانی