آخرین به‌روزرسانی:

Keepsake

ˈkiːpseɪk ˈkiːpseɪk

شکل جمع:

keepsakes

معنی

noun

هدیه یادگاری یادبود

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد keepsake

  1. noun something precious
    Synonyms:
    token symbol reminder souvenir memento remembrance relic trophy favor memorial emblem

ارجاع به لغت keepsake

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «keepsake» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keepsake

لغات نزدیک keepsake

پیشنهاد بهبود معانی