آخرین به‌روزرسانی:

Hangover

ˈhæŋˌoʊvər ˈhæŋəʊvə

شکل جمع:

hangovers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

خماری، مِی‌زدگی، شراب‌زدگی، مخموری (حالت ناخوشایند پس‌از مصرف زیاد مشروبات الکلی که با سردرد، تهوع، خستگی و بی‌حالی همراه است)

He drank lots of water to avoid a hangover.

برای جلوگیری از مِی‌زدگی، مقدار زیادی آب خورد.

Even after two cups of coffee, his hangover didn’t go away

حتی بعداز دو فنجان قهوه، خماریش برطرف نشده بود.

noun countable

اثر به‌جامانده، اثر باقی‌مانده، دنباله‌ی گذشته، یادگار، میراث

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The economic crisis is a hangover from years of poor planning.

این بحران اقتصادی، میراث سال‌ها برنامه‌ریزی ضعیف است.

His distrust of people is a hangover from being betrayed in the past.

بی‌اعتمادی‌اش نسبت به دیگران، اثری به‌جامانده از خیانت‌های گذشته است.

noun countable

افت روحی، فروکش هیجان، رخوت، دل‌مردگی، سردی (حالت ناخوشایندی که ازپس هیجان، خوش‌حالی یا افراط زیاد می‌آید)

There was a hangover after the concert ended.

بعداز تمام شدن کنسرت، رخوتی احساسی همه را فرا گرفت.

Post-vacation hangover hit me hard on my first day back at work.

دل‌مردگی بعداز تعطیلات، در روز اول کاری، حسابی اذیتم کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hangover

  1. noun result of heavy drinking
    Synonyms:
    headache aftereffect drunkenness under the weather morning after shakes withdrawal big head willies delirium tremens DTs
    Antonyms:
    sobriety

ارجاع به لغت hangover

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hangover» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hangover

لغات نزدیک hangover

پیشنهاد بهبود معانی