با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Pertinence

ˈpɜːrtɪnəns ˈpɜːtɪnəns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

( pertinency ) ربط، وابستگی، دخل، مناسبت، موقعیت، شایستگی، اقتضا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد pertinence

  1. noun The fact of being related to the matter at hand
    Synonyms: applicability, application, appositeness, bearing, concernment, germaneness, materiality, pertinency, relevance, relevancy
  2. noun Relevance by virtue of being applicable to the matter at hand
    Synonyms: consistency, congruity, applicability, relevance, pertinency

ارجاع به لغت pertinence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pertinence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/pertinence

لغات نزدیک pertinence

پیشنهاد بهبود معانی