آخرین به‌روزرسانی:

Fitfully

ˈfɪtfəli ˈfɪtfli

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

به‌طور ناپیوسته، به‌طور غیر پیوسته، به‌طور نامنظم، به‌طور غیر مداوم، متناوباً

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Negotiations were moving fitfully until September.

مذاکرات تا ماه سپتامبر به‌طور نامنظم پیش می‌رفت.

He has appeared in public only fitfully in recent years.

او در سال‌های اخیر تنها به‌طور غیرمداوم در انظار عمومی ظاهر شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fitfully

  1. adverb intermittently
    Synonyms:
    off and on irregularly erratically restlessly

ارجاع به لغت fitfully

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fitfully» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fitfully

لغات نزدیک fitfully

پیشنهاد بهبود معانی