بهطور ناپیوسته، بهطور غیر پیوسته، بهطور نامنظم، بهطور غیر مداوم، متناوباً
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Negotiations were moving fitfully until September.
مذاکرات تا ماه سپتامبر بهطور نامنظم پیش میرفت.
He has appeared in public only fitfully in recent years.
او در سالهای اخیر تنها بهطور غیرمداوم در انظار عمومی ظاهر شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fitfully» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fitfully