با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Erratically

ɪˈræt̬ɪkli ɪˈrætɪkli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    به‌طور نامنظم، به‌طور غیر قابل انتظار، به‌طور نابهنجار، به‌طور بی‌قاعده، به‌طور غیرمعمول، با بی‌دقتی
    • - Memory leak is a significant bug that can make programs behave erratically.
    • - نشت حافظه، باگ مهمی است که می‌تواند سبب شود که برنامه‌ها به‌طور نامنظم عمل کنند.
    • - Some family members might be behaving a bit erratically right now though.
    • - با این حال ممکن است که بعضی از اعضای خانواده در حال حاضر کمی به‌طور نابهنجار رفتار کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد erratically

  1. adverb intermittently
    Synonyms: eccentrically, capriciously, carelessly, unevenly

ارجاع به لغت erratically

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «erratically» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/erratically

لغات نزدیک erratically

پیشنهاد بهبود معانی