بهطور نامتوازن، بهطور غیریکنواخت، بهشکلی نامنظم، بهطور نابرابر، بهطور ناهمسطح، بهطور ناهموار
The layers of cake rose unevenly in the oven.
لایههای کیک بهشکلی نامنظم در فر بالا رفت.
The table wobbled because it was set unevenly on the floor.
میز تکان میخورد؛ زیرا بهطور ناهمسطح روی زمین قرار داشت.
بهطور ناجور، بهشکل بدی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The paint was applied unevenly, leaving streaks on the wall.
رنگ بهشکل بدی به کار برده شد و رگههایی روی دیوار باقی ماند.
The team performed unevenly throughout the season, often struggling to maintain consistency.
این تیم در طول فصل عملکرد ناجوری داشت و اغلب در تلاش برای حفظ ثبات بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unevenly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unevenly