فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Optimum

ˈɑːptəməm ˈɒptəməm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    optima

توضیحات

همچنین می‌توان از شکل جمع optimums به‌ جای optima استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    بهینه، دلپسندترین، دلخواه‌ترین، مساعدترین، مطلوب‌ترین، مقدار مطلوب، حالت مطلوب
    • - the optimum temperature for incubation.
    • - حرارت بهینه برای جوجه‌کشی.
    • - we must combine the various methods to optimum advantage.
    • - بایستی این روش‌های گوناگون را برای حداکثر بهره‌گیری با هم تلفیق کنیم.
    • - the optimum speed on this mountainous road.
    • - سرعت مناسب در این راه کوهستانی.
  • noun
    بازده، مطلوب
    • - an optimum return on capital.
    • - بیشترین بازده سرمایه.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد optimum

  1. adjective best
    Synonyms: A1, ace, capital, -carat, choice, choicest, excellent, flawless, gilt-edge, greatest, highest, ideal, matchless, maximum, most advantageous, most favorable, optimal, peak, peerless, perfect, select, solid gold, superlative, world class
    Antonyms: least, poorest, worst

ارجاع به لغت optimum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «optimum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/optimum

لغات نزدیک optimum

پیشنهاد بهبود معانی