با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Baptism

ˈbæptɪzm ˈbæptɪzm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    baptisms

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    تعمید، غسل تعمید، آیین غسل تعمید و نام‌گذاری
    • - During the first few weeks, the new president had his baptism.
    • - رئیس‌جمهور جدید در هفته‌های اول با امتحانات سختی رو برو شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد baptism

  1. noun church rite; initiation
    Synonyms: ablution, baptismal, christening, debut, dedication, dunking, immersion, introduction, launching, lustration, purgation, purge, purification, rite of passage, ritual, sanctification, sprinkling

Collocations

ارجاع به لغت baptism

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «baptism» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/baptism

لغات نزدیک baptism

پیشنهاد بهبود معانی