فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Influx

ˈɪnflʌks ˈɪnflʌks

شکل جمع:

influxes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun C2

نفوذ، رخنه، تأثیر، ورود، هجوم، ریزش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the influx of fresh air

جریان هوای تازه به داخل

the influx of light

تابش نور به داخل

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the influx of new customers

هجوم مشتریان جدید

a huge influx of Nowruz tourists

سیل عظیم گردشگران نوروزی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد influx

  1. noun flow, rush
    Synonyms:
    arrival entrance introduction invasion penetration inflow incursion inrush coming in convergence inpouring inundation

ارجاع به لغت influx

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «influx» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/influx

لغات نزدیک influx

پیشنهاد بهبود معانی