با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Inrush

ˈɪnrʌʃ ˈɪnrʌʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
درون یورش، حمله به درون، ازدحام سوی درون، هجوم به داخل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- the inrush of cold air into the hot chamber
- جریان تند هوای سرد به درون اتاقک داغ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inrush

  1. noun An inflow
    Synonyms: inpouring, inpour

ارجاع به لغت inrush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inrush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inrush

لغات نزدیک inrush

پیشنهاد بهبود معانی