فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Primer

ˈprɑɪmər ˈprɪmər ˈpraɪmə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    primers

معنی

  • noun
    کتاب الفبا ، مبادی اولیه، بتونه، چاشنی، وابسته به دوران بشر اولیه، باستانی، ابتدایی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد primer

  1. noun Introductory knowledge
    Synonyms: beginner's book, textbook, preparatory book, hornbook
  2. noun The first or preliminary coat of paint or size applied to a surface
    Synonyms: basal, priming, book, fuse, flat-coat, ground, hornbook, fuze, reader, fusee, primer coat, textbook, fuzee, priming coat, undercoat

ارجاع به لغت primer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «primer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/primer

لغات نزدیک primer

پیشنهاد بهبود معانی