شکل جمع:
primersآستر، پرایمر (لایهی ابتدایی قبلاز شروع رنگآمیزی)
Apply a coat of primer before painting the walls.
قبلاز رنگآمیزی دیوارها، یک لایه آستر بزنید.
The primer ensures better adhesion of the top coat.
پرایمر چسبندگی بهتری را برای لایهی رویی تضمین میکند.
کرم اولیه، پرایمر (قبل از آرایش کردن به پوست زده میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She always applies a primer before her foundation.
او همیشه قبلاز کرمپودر، پرایمر میزند.
The makeup artist recommended a hydrating primer for my dry skin.
آرایشگر، پرایمری آبرسان برای پوست خشک من توصیه کرد.
انگلیسی آمریکایی قدیمی کتاب الفبا، کتاب پایه، کتاب آموزش مقدماتی
The course began with a primer on basic economic principles.
این دوره، با کتاب پایه در مورد اصول اولیهی اقتصادی آغاز شد.
This book serves as a useful primer for understanding quantum physics.
این کتاب بهعنوان راهنمای مقدماتی مفید برای درک فیزیک کوانتومی عمل میکند.
مقدمه، راهنما، مبادی اولیه
Consider this lesson a primer for more advanced techniques.
این درس را، مقدمهای برای تکنیکهای پیشرفتهتر در نظر بگیرید.
Before the conference, attendees received a primer outlining key topics and speakers.
قبلاز کنفرانس، شرکتکنندگان راهنمایی دریافت کردند که موضوعات و سخنرانان اصلی را توضیح میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «primer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/primer