فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Primer

ˈprɑɪmər ˈprɪmər ˈpraɪmə

شکل جمع:

primers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

آستر، پرایمر (لایه‌ی ابتدایی قبل‌از شروع رنگ‌آمیزی)

Apply a coat of primer before painting the walls.

قبل‌از رنگ‌آمیزی دیوارها، یک لایه آستر بزنید.

The primer ensures better adhesion of the top coat.

پرایمر چسبندگی بهتری را برای لایه‌ی رویی تضمین می‌کند.

noun countable uncountable

کرم اولیه، پرایمر (قبل از آرایش کردن به پوست زده می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

She always applies a primer before her foundation.

او همیشه قبل‌از کرم‌پودر، پرایمر می‌زند.

The makeup artist recommended a hydrating primer for my dry skin.

آرایشگر، پرایمری آب‌رسان برای پوست خشک من توصیه کرد.

noun countable

انگلیسی آمریکایی قدیمی کتاب الفبا، کتاب پایه، کتاب آموزش مقدماتی

The course began with a primer on basic economic principles.

این دوره، با کتاب پایه در مورد اصول اولیه‌ی اقتصادی آغاز شد.

This book serves as a useful primer for understanding quantum physics.

این کتاب به‌عنوان راهنمای مقدماتی مفید برای درک فیزیک کوانتومی عمل می‌کند.

noun countable uncountable

مقدمه، راهنما، مبادی اولیه

Consider this lesson a primer for more advanced techniques.

این درس را، مقدمه‌ای برای تکنیک‌های پیشرفته‌تر در نظر بگیرید.

Before the conference, attendees received a primer outlining key topics and speakers.

قبل‌از کنفرانس، شرکت‌کنندگان راهنمایی دریافت کردند که موضوعات و سخنرانان اصلی را توضیح می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد primer

  1. noun introductory knowledge
    Synonyms:
    textbook beginner's book preparatory book hornbook
  1. noun the first or preliminary coat of paint or size applied to a surface
    Synonyms:
    undercoat ground priming primer coat priming coat basal book reader textbook flat-coat fuse fuze fusee fuzee hornbook

ارجاع به لغت primer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «primer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/primer

لغات نزدیک primer

پیشنهاد بهبود معانی