با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Priming

American: ˈpraɪmɪŋ British: ˈpraɪmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    primed
  • شکل سوم:

    primed
  • سوم‌شخص مفرد:

    primes

معنی

noun
بتونه‌کاری، استر‌کاری، چیدن برگ رسیده تنباکو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد priming

  1. verb Cover with a primer; apply a primer to
    Synonyms: readying, preparing, grounding, tutoring, picking, making, creaming, fixing, coaching, fitting, besting
    Antonyms: neglecting, forgetting
  2. noun The first or preliminary coat of paint or size applied to a surface
    Synonyms: primer, fuse, flat-coat, ground, fuze, fusee, pre-education, primer coat, fuzee, priming coat, undercoat, preinstruction

ارجاع به لغت priming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «priming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/priming

لغات نزدیک priming

پیشنهاد بهبود معانی