با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Lead-in

ˈliːd ɪn ˈliːd ɪn ˈliːd ɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    مقدمه (معمولاً در شروع برنامه‌های تلویزیونی یا رادیویی)
    • - The presenter used a captivating video clip as a lead-in for the TV program.
    • - مجری از یک کلیپ ویدئویی جذاب به عنوان مقدمه برای برنامه‌ی تلویزیونی استفاده کرد.
    • - The host used a jingle as a lead-in to the start of the radio show.
    • - مجری از یک صدای جرینگ جرینگ به عنوان مقدمه‌ای برای شروع برنامه‌ی رادیویی استفاده کرد.
  • noun
    سیم ورودی
    • - The lead-in for the television was not properly connected, causing a weak signal.
    • - سیم ورودی تلویزیون به‌درستی وصل نشده بود که باعث شد سیگنال ضعیف باشد.
    • - The lead-in for the internet router was too short.
    • - سیم ورودی روتر اینترنت خیلی کوتاه بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lead-in

  1. noun A short section of preliminary remarks
    Synonyms: foreword, induction, introduction, overture, preamble, lead, preface, prelude, prolegomenon, prologue, lede

ارجاع به لغت lead-in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lead-in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lead-in

لغات نزدیک lead-in

پیشنهاد بهبود معانی