مقدمه (معمولاً در شروع برنامههای تلویزیونی یا رادیویی)
The presenter used a captivating video clip as a lead-in for the TV program.
مجری از یک کلیپ ویدئویی جذاب به عنوان مقدمه برای برنامهی تلویزیونی استفاده کرد.
The host used a jingle as a lead-in to the start of the radio show.
مجری از یک صدای جرینگ جرینگ به عنوان مقدمهای برای شروع برنامهی رادیویی استفاده کرد.
سیم ورودی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The lead-in for the television was not properly connected, causing a weak signal.
سیم ورودی تلویزیون بهدرستی وصل نشده بود که باعث شد سیگنال ضعیف باشد.
The lead-in for the internet router was too short.
سیم ورودی روتر اینترنت خیلی کوتاه بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «lead-in» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/lead-in