فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Statue

ˈstætʃuː ˈstætʃuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    statues

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
تندیس، پیکره، مجسمه، هیکل، پیکر، تمثال، پیکر‌سازی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a bronze statue
- تندیس برنز
- This statue is a memorial to a great statesman
- این تندیس یادبودی است برای سیاستمداری بزرگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد statue

  1. noun trophy or memorial
    Synonyms:
    image figure representation sculpture piece likeness effigy icon bust statuary bronze marble cast statuette simulacrum ivory torso

ارجاع به لغت statue

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «statue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/statue

لغات نزدیک statue

پیشنهاد بهبود معانی