امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Marble

ˈmɑːrbl ˈmɑːbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    marbled
  • شکل سوم:

    marbled
  • سوم‌شخص مفرد:

    marbles
  • وجه وصفی حال:

    marbling
  • شکل جمع:

    marbles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adjective
سنگ مرمر، تیله، گلوله شیشه‌ای، تیله‌بازی، مرمری، رنگ ابری زدن، مرمرنما کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a marble statue
- مجسمه‌ی مرمر
- the cold, marble skin of that fickle mistress
- پوست مرمرین و سرد آن دلدار بی‌وفا
- marbled paper
- کاغذ نقش مرمردار
- The children were playing marbles.
- بچه‌ها تیله‌بازی می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد marble

  1. noun Metamorphic limestone
    Synonyms:
    stone granite limestone Used in plural: lucidity lucidness chalcedony mind agate ball reason basalt brocatel (in a literary sense saneness quartz dolomite alabaster sanity granite-flint). associatedwords: marmoreal sense marmorean soundness mib mig wit rock sculpture taw
  1. noun A piece of carved marble
    Synonyms:
    carving figurine figure
  1. noun A ball used in marbles
    Synonyms:
    nib ivory mig shooter ante bait taw aggie cat-s-eye glassy
  1. adjective Composed of marble
    Synonyms:
    marmoreal adamant flinty vitreous alabaster corneus bony osseous petrified granitelike unyielding indurated
  1. adjective Giving the effect of marble
    Synonyms:
    marbled mottled marmoreal veined flecked striated barred striped watered pied variegated mosaic diapered

Idioms

  • go for all the marbles

    (عامیانه) قمار بزرگ کردن، به امید سود زیاد ریسک کردن

  • lose one's marbles

    (عامیانه) دیوانه شدن، به کله‌ی (کسی) زدن

ارجاع به لغت marble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «marble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/marble

لغات نزدیک marble

پیشنهاد بهبود معانی