آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Figurine

ˌfɪɡjəˈriːn ˌfɪɡjəˈriːn / / ˈfiɡjəriːn ˌfɪɡjəˈriːn / / ˈfiɡjəriːn

معنی figurine

noun

پیکر کوچک، مجسمه سفالین رنگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد figurine

  1. noun a small carved or molded figure
    Synonyms:
    doll statuette small figure knickknack puppet ornamental model manikin small-scale sculpture marionette

ارجاع به لغت figurine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «figurine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/figurine

لغات نزدیک figurine

پیشنهاد بهبود معانی