با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Figurine

ˌfɪɡjəˈriːn ˌfɪɡjəˈriːn / / ˈfiɡjəriːn ˌfɪɡjəˈriːn / / ˈfiɡjəriːn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    پیکر کوچک، مجسمه سفالین رنگی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد figurine

  1. noun A small carved or molded figure
    Synonyms: statuette, puppet, manikin, small figure, ornamental model, doll, small-scale sculpture, marionette, knickknack

ارجاع به لغت figurine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «figurine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/figurine

لغات نزدیک figurine

پیشنهاد بهبود معانی